شاخه سرخ ارغوان به قلم اعظم افتخاری
پارت چهل و ششم
زمان ارسال : ۸۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه
به ویلا رسیدند. باران ریزی دوباره شروع به باریدن کرد. آسمان شمال گویی خیال صاف شدن نداشت. شام آخر آنها شبی بارانی و سرد بود.
کامران در حالی که حوله روی دوشش بود گفت: من میرم دوش بگیرم. بهترین فرصت بود. از غیبت او استفاده کرد و سر وقت وسایل خ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Aa
00غیر از پرستو کار کی میتونه باشه؟🙏🌹